شعر خنده دار خریت
نوشته شده توسط : Haniye
 

Mostafajoon-4954-369ea1
روزی به رهی مرا گذر بود
خوابیده به ره جناب خر بود
از خر تو نگو که چون گهر بود
چون صاحب دانش و هنر بود
گفتم که جناب در چه حالی
فرمود که وضع باشد عالی
گفتم که بیا خری رها کن آدم شو و بعد از این صفاکن
گفتا که برو مرا رها کن
زخم تن خویش را دوا کن
خر صاحب عقل و هوش باشد
دور از عمل وحوش باشد
نه ظلم به دیگری نمودیم





:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: خنده دار , مطلب , مطلب خنده دار ,
:: بازدید از این مطلب : 798
>
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست